عزیز دل مامان و بابا؛ شهراد نفس،عزیز دل مامان و بابا؛ شهراد نفس،، تا این لحظه: 12 سال و 10 روز سن داره

شهراد، پادشاه قلبم

شش ماهگیت مبارک

پسرم؛ امروز از صبح دارم خاطرات 6 ماه قبلو با خودم مرور میکنم، اولین دفعه ای که تو عزیز دلمو دیدم، ساعت 12 روز 30 فروردین 91 بود و الآن هم ساعت 12، 30 مهر....... شش ماه گذشت و من در کنار تو به بهترین تجربه ی زندگی رسیدم. دوستت دارم و اینو بدون که سهم من از این دنیا تویی عزیزم.  اینا هم عکسای همین امروز از قشنگ مامان؛     ...
30 مهر 1391

واکسن

مادر که می شوی دنیایت تغییر می کند، آدم ها، واژه ها، رنگ ها، غم ها و شادی ها مفهومشان عوض می شود... برای من تک تک کلمات با وجود شهراد تغییر معنا داد... درک کردم وقتی "واکسن" از دهان مادری خارج می شود، یک کلمه ی معمولی نیست، در پس آن هزار ناراحتی و دلهره از صدای گریه و تب دلبندش نهفته است... و هزاران بار خدا را برای داشتن فرزندی سالم شکر می کنم و آرزوی سلامت برای تمام کودکان را دارم. پسرم؛ واکسن شش ماهگیت رو امروز صبح زدی و این هم خواب بعد واکسنت. امیدوارم تا شب بهتر بشی و تب نکنی عزیزم. ...
29 مهر 1391

نیم سالگی

 26 مهر؛ 182 روزگی شهراد.  الهی صد ساله شی، نه 120 ساله شی، نه 120 سال کمه، همیشه زنده باشی  ...
29 مهر 1391

مسافرت شهراد

سلام به همه ی عزیزایی که به وب پسرم سر میزنن . شهراد به اولین سفرش رفت، از تاریخ 6 مهر تا 13 مهر. اینم گوشه ای از مسافرت. شهراد نازم؛ میخوام کمی از سفر بنویسم و چند تا عکس هم بذارم، میخوام بدونی که شیرینی لحظه هامی و روزای قشنگی واسه من و بابا بوجود میاری. با وجود تو مسافرت هم مثل تمام روزای با تو بودن، خیلی بهتر و لذت بخش تر بود، امیدوارم تو هم اذیت نشده باشی پسرم. این عکست مربوط به روز اول سفره، استراحت و چای خوردن ما و نگاه های با دقت تو به سرسبزی اطراف.   رسیدن به بابلسر، حموم رفتن شهراد و بعد خوابیدنش که خسته ی راه بود. فدات بشم خوشگلمممممممممممممم.   روشن شدن چشم دریا به دیدن صورت ماه پسرم. ...
19 مهر 1391

عزیز دلمی

شهرادم داری روز به روز شیرین تر و فهمیده تر میشی، وقتی میخوام ازت عکس بگیرم، آروم با لبخند بهم نگاه میکنی، میدونی که وقت عروسک بازیه مامانه. اما امان از وقتی که کار دارم و نمی تونم باهات بازی کنم، غر غر میکنی اینقد که مجبور شم کارمو ول کنم و بیام سراغت. اینم دو تا عکس از همین امروزت.   خوشحالم که دارمت و هر لحظه خدارو به خاطر داشتنت شاکرم. ...
3 مهر 1391

دندون درآوردن شهراد

پسرم، مامان چند روزه سرما خورده، دیدم که تو هم نا آرومی بردمت دکتر، دو ساعته برگشتیم خونه، آقای دکتر گفت دندونت نیش زده، پایین سمت چپ  مبارکت باشه عزیز دلم. این عکس همین الآنت که  خسته شده بودی و خوابیدی. راستی وزنت هم 8800. هزار ماشاا... به پسرم.   ن ...
1 مهر 1391
1